گزارشات تاریخی متعددی از سخنان و اعتراضات حضرت زینب(سلام الله علیها) در کاخ یزید وجود دارد:
«حضرت زینب(سلام الله علیها) وقتی به مجلس یزید وارد شده و سر مبارک امام حسین(علیه السلام) را درون تشتى مقابل او مشاهده کرد، و دید که یزید با چوبى که در دست دارد به دندانهاى مبارک آنحضرت میزند و اشعاری میخواند، با صدایی سوزناک شروع به خواندن خطبهای کرد. اما نمیتوان این امر را نشانگر آزادی بیان - به معنای مطلق آن - در نظام اَمَوی دانست؛ زیرا یزید در همان مجلس، اشعاری را سرود که جوّ رعب و وحشت را تشدید میکرد:
«...من اگر از آل احمد انتقام نگیرم، از دودمان خندف نخواهم بود».[1]
همچنین یزید بعد از پایان سخنان حضرت زینب(سلام الله علیها) با خواندن شعری به صورت غیر مستقیم، خود حضرت زینب(سلام الله علیها) را نیز مورد تهدید قرار داد:
«این فریادى است که از زنان نوحه گر شایسته است، و چقدر مرگ براى زنان دلسوخته و نوحه گر آسان است».[2]
لذا باید گفت؛ سخنرانی امام سجاد(علیه السلام) و حضرت زینب(سلام الله) در آن زمان، نشانگر آزادی بیان نبوده و تنها میتواند نشان از آن باشد که گاه برخی فرمانروایان، آزادیهای کنترل شدهای را تحمل می کنند تا آن که جامعه نگرش مثبتی به آنان داشته باشد.
از طرفی، شهادت امام حسین(علیه السلام) و فریاد حضرت زینب(سلام الله علیها) تنها به این دلیل نبود که حاکمی را سرنگون کرده و دیگری را جایگزین او کنند تا بگوییم آنان در این هدف موفق نبودند.
بیانات حضرت زینب(سلام الله علیها) به همراه امام سجاد(علیه السلام) موجب بیداری مردم شد که زمینهساز اعتراضهای گسترده و مستمر بعدی شد.
همچنین با اندکی مطالعه میتوان دریافت که در صورت عدم قیام امام حسین(علیه السلام)، یزید تصمیم داشت که اصل اسلام را به فراموشی سپرده و آیین جاهلیت و دین اجدادش را احیا کند که با قیام امام و سخنرانی امام سجاد(علیه السلام) و حضرت زینب(سلام الله علیها) - گرچه به ظاهر حکومت ظالمان به سرعت سرنگون نشد - اما آن توطئه شوم خنثی شده و حتی این حاکمان ستمگر تظاهر به مسلمانی میکردند.
در همین راستا، زنده نگه داشتن یاد شهدای کربلا و گریه و مویه بر آنان، یاد هدف و فداکاریهای آنان را زنده کرده و در زنده ماندن اصل اسلام نقش مهمی را ایفا میکند.
[1]. طبرسی، احمد بن علی، الاحتجاج علی أهل اللجاج، محقق و مصحح: خرسان، محمد باقر، ج 2، ص 307، مشهد، نشر مرتضی، چاپ اول، 1403ق.
[2]. همان، ج 2، ص 310