1 پاسخ

توسط

در ابتدا باید توجه داشت که فلسفه بسیاری از احکام برای ما روشن نیست و البته برخی نیز در روایات وارد شده است. اما توجه به نکات زیر به حل مسئله کمک زیادی خواهد کرد:

1. درست است که پسر نیازی به اذن پدر در ازدواج ندارد اما باید تلاش کند تا رضایت پدر در ازدواجش جلب شود و این مسلّماً امری مطلوب است. 

2. وظیفه مرد و زن در زندگی متفاوت است و به دلیل این‌که فرزند پسر است که بعد از ازدواج مسئولیت و مدیریت خانواده را بر عهده گرفته و تمام مخارج خانواده بر عهده او است، نمی‌توان او را وادار کرد که حتماً آنچه پدرش می‌خواهد را انجام دهد؛ بر خلاف دختر که وظیفه ای متفاوت برای او مشخص شده است. به عنوان نمونه مشکلات دختر در صورت شکست در ازدواج بسیار بیشتر از پسر خواهد بود و جلب رضایت پدر پشتوانه‌ای خواهد شد تا در صورت بروز این مشکلات از حامی قدرت‌مندی برخوردار باشد. لذا در این ماجرا زن تحقیر نمی شود.

3. مردان شکارچی از احساسی بودن زن به راحتی سوء استفاده می کنند. اینجاست که لازم است دخترِ مرد ناآزموده، با پدرش که از احساسات‏ مردان بهتر آگاه است مشورت کند و موافقت او را جلب نماید.

استاد شهید مطهری (ره) در این باره می فرماید: فلسفه این که دوشیزگان لازم است - یا لااقل خوب است - بدون موافقت‏ پدران با مردی ازدواج نکنند ناشی از این نیست که دختر قاصر شناخته شده و از لحاظ رشد اجتماعی کمتر از مرد بحساب آمده است. اگر به این جهت بود چه فرقی است میان بیوه و دوشیزه که بیوه شانزده ساله نیازی به موافقت‏ پدر ندارد و دوشیزه هجده ساله طبق این قول نیاز دارد. بعلاوه اگر دختر از نظر اسلام در اداره کار خودش قاصر است چرا اسلام به دختر بالغ رشید، استقلال اقتصادی داده است و معاملات چند صد میلیونی او را صحیح و مستغنی‏ از موافقت پدر یا برادر یا شوهر می داند؟ این مطالب فلسفه دیگری دارد که به گوشه ‏ای‏ از روانشناسی زن و مرد مربوط است. مربوط است به حس شکارچی‏گری مرد از یک طرف و به خوش باوری زن نسبت به وفا و صداقت مرد از طرف دیگر . مرد بنده شهوت است و زن اسیر محبت. آنچه مرد را می لغزاند و از پا در می ‏آورد شهوت است و زن به اعتراف روانشناسان صبر و استقامتش در مقابل شهوت از مرد بیشتر است. اما آن چیزی که زن را از پا در می ‏آورد و اسیر می‏کند اینست که نغمه محبت، صفا، وفا و عشق از دهان مردی بشنود. خوش باوری زن در همین جاست. زن مادامی که دوشیزه است و هنوز صابون مردان به جامه‏ اش نخورده است زمزمه ‏های محبت مردان را به سهولت باور می کند . پروفسور ریک، روانشناس آمریکائی می گوید : بهترین جمله ‏ای که یک مرد می تواند به زنی بگوید، اصطلاح " عزیزم ، تو را دوست دارم " است. همو می گوید: "خوشبختی‏ برای یک زن یعنی بدست آوردن قلب یکمرد و نگهداری او برای تمام عمر" [1] . رسول اکرم (ص)، آن روانشناس خدائی، این حقیقت را چهارده قرن پیش به وضوح بیان کرده است. آن حضرت می‏فرماید: "سخن مرد به زن‏ که تو را دوست دارم، هرگز از دل زن بیرون نمی‏رود" [2] .

مردان شکارچی از این احساس زن همواره استفاده می کنند. دام "عزیزم ،از عشق تو می میرم" برای شکار دخترانی که درباره مردان تجربه‏ ای ندارند بهترین دامها است. اینجاست که لازم است دخترِ مرد ناآزموده، با پدرش که از احساسات‏ مردان بهتر آگاه است مشورت کند و لزوما موافقت او را جلب کند.

در اینجا قانون به هیچ وجه زن را تحقیر نکرده است، بلکه دست حمایت خود را روی شانه او گذاشته است. اگر اختیار ازدواج بدست خود دختران باشد و موافقت پدر را شرط صحت‏ ازدواج بدانیم آنهم بشرط این که پدر سوء نیت یا کج سلیقگی خاصی که مانع‏ ازدواج دختر بشود نداشته باشد چه عیبی دارد و چه منافاتی با اصل آزادی انسانها دارد؟ این یک احتیاط و مراقبتی است که قانون برای حفظ زن‏ِِ تجربه نکرده، قرار داده است و ناشی از نوعی سوء ظن به طبیعت مرد است. [3]


[1] مجله زن روز شماره 90 .

[2] الکافی، ج5 ، ص569.

[3] برگرفته از: نظام حقوقی زن در اسلام ص 93.

پرسشگران ـ سایت نسل جوان
یک سؤال بپرسید.







اینجا را کلیک کنید>

...