نكته قابل تذكر اين است كه ظهور پيامبران از ميان اقوام غير سرخ پوست يا زردپوست هيچ مشكلي ايجاد نميكند زيرا ديني را كه پيامبري ميآورد براي ديگر اقوام هم هست و اگر كسي دنبال حق است، به محض برخورد با او، آن را ميپذيرد.
حال در پاسخ به اين سؤال كه چرا پيامبران از آسياي ميانه ظهور ميكردند و چرا در ميان اقوام ديگر ظهور نكردند بايد گفت «ممكن است در آن قسمتها جمعيتي نبوده و يا اگر بوده ما دليلي نداريم كه خداوند براي آنها انبيايي نفرستاده است چون از همه انبيايي كه آمار و نامشان در کتابهای روايي ما هست تنها نام بعضي در قرآن ذكر شده است.
شايد در ميان آن اقوام نيز انبيايي بودهاند كه در قرآن قصه آنان نيامده است و اگر هم پيامبر اولوالعزمي در ميان آن اقوام نبوده، شايد به خاطر كم بودن جمعيت آن منطقه در آن زمان باشد».[1] «گروهي از عارفان و حكيمان به استناد برخي از تواريخ، حضرت ادريس را همان هرمس پنداشتند، هم چنان كه حضرت شيث را همان آغاثا ذيمون دانستند و عدهاي شايد بر اثر همين هرمس و آغاثاذيمون و فيثاغورس، مانند آنها مثل ارسطو... را از انبيا دانستند».[2] كه اينان از اقوام ديگري هستند و از آسيا برنخواستهاند.
از طرفي ديگر «مركز نبوت و رسالت انبيا يك روستا و يا يك منطقه كوچك و محدود نبود... و صداي انبيا هميشه از مراكز كشورها برخاسته است، زيرا وظيفه آنان ابلاغ پيام الهي به همه مردم آن منطقه است و اين رسالت بدون شهرتِ دعوت و شيوعِ دعوي حاصل نميشود و آن شهرت و اين شيوع بايد ازمركز جمعيت و هسته مركزي اجتماع مردم شكل يابد».[3]
در زمانهاي قديم، بعضي اقوام مانند سرخپوستها در گوشهاي گنگ از دنيا زندگي ميكردند كه كسي از آنان خبري نداشت و آنها هم از كسي خبري نداشتند. حال اگر پيامبري در ميان آنان بيايد امّا در مركز كشور نيايد دعوت او عمومي نخواهد شد و صداي او به گوش جهانيان نميرسد. چنان كه پيامبر اكرم ـ صلّي الله عليه و آله ـ هنگام رسالت به كشورهايي مانند: روم و ايران نامه نوشت و آنان را دعوت به دين اسلام كرد و «خود پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ ميفرمودند: كه من اختصاص به قوم خاصي ندارم، من براي سياه پوست و زردپوست و سفيد پوست مبعوث شدهام».[4] و همين باعث ميشود كه صعيب از روم و سلمان از ايران دور پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ جمع شوند.
[1] سيره پيامبران در قرآن، ص 49، جوادي آملي، چ دوّم، نشر اسراء
[2] همان، ص 236
[3] همان، ص 47،
[4] بحار الانوار، ج 16، ص 323، به نقل از دين شناسي، جوادي آملي، چ اوّل